دکتر سید حسین نصر، از صاحب نظران فرهنگ و هنر اسلامی ، درباره معنای باغ ایرانی در "کتاب باغ ایرانی؛ حکمت کهن،منظرجدید" نوشتهای دلنشین دارد؛ "از آغاز، ایرانیان باغ را یک تجلی زمینی از یک حقیقت معنوی میدیدند ، ظل و انعکاس عالم مینویی در این گیتی. به همین جهت طرح باغ و صورت هنری آن ارتباط با علوم جهانشناسی و حکمت داشت و تجربه یباغ محدود به عالم محسوس نبود. بلکه تا حدی حقیقت عالم بالا و تجربه مستقیم آن را برای آنان که بصیرت و استعداد معنوی داشتند، امکانپذیر میساخت و به همین جهت نوعی هنر مقدس بود."باغ ارم از مشهورتـرين و باسابقه تـرين باغ هـاي تـاريخي ايران محسوب مي شود، چنان كه نامش نيز همواره سابقه تــاريخي آن را به رخ مي كشد، اين باغ يكي از مهم ترين باغ هاي شيراز و از نمونه هاي بااهميت باغ سازي آن شهر به حساب مي آيد.
اصفهان دوران قبل از صفوي بارزترين شهر براي نمايش نظام فضايي شكل گيرنده از درون به بيرون در بافت مويرگي پيچيده و بهم تابيده اي است كه اصطلاحاً بافت شهري بدون قاعده و ارگانيك ناميده مي شود، آغاز انتظام بخشی به باغ را باید در زمان هخامنشیان جست وجو نمود. در باغهای سلطنتی پاسارگاد (قرن 6 قبل از میلاد) توجه به شبکه ی منظم مسیر سنگفرش آبروها میتوان ادعا نمود که شکل چهارباغ و منظم چهار قسمتی دراینجا به ظهوررسیده است ودردوران پس از اسلام منشاء باغهای چهار قسمتی اسلامی بوده است. در دوران ساسانی (633-224م) باغسازی گسترش فراوانی مییابد. جایگاه والای طبیعت و تقدس بخشی به آب موجب گردید تا علاوه بر انتظام انسانی در باغ چشم اندازها و بستر طبیعی نیز مطرح گردد. «باغ قصرهای»، این دوره همانند تخت سلیمان و کاخ فیروز آباد بیستون در بستر طبیعی جذاب مانند دریاچه و چشمه مکان یابی گردیدند. تنوع هندسی مشخصترین ویژگی باغهای این دوره بوده و انتظامهای محوری، مرکزی و چهاربخشی در باغهای این دوره دیده میشود.
با استقرار تمدن اسلامی در دوره بنیامیه در سامره و اندلس باغهایی احداث گردیدند که همچنان از باغهای ساسانی مورد الگوبرداری قرار گرفته بود. بسیاری از محققین با شکوهترین عصر باغسازی در ایران را در دوره صفویه میدانند. در این دوره باغات در گستره شهر به عنوان هنر شکل دهنده ساختار فیزیکی شهر بودند و همچون منظومهای سبز تمامی ساختار شهر را تحت تأثیر قرار میدادند. باغسازی در دوران صفویه از قزوین شروع شد. این شهر به عنوان پایتخت صفویه انتخاب گردید و به صورت باغ شهر سازمان یافته بود که اکنون از باغهای درباری بجز چند ساختمان چیزی باقی نمانده است. در زمان شاه عباس، پایتخت از قزوین به اصفهان تغییر مکان یافت. در اصفهان فضاهای شهری، خیابان، میدان و باغ ساختار هندسی خود را با همسویی طرح این باغشهر ها شکل گرفت.
سیر تحول طراحی باغ در دورههی صفویه نیز همانند زنجیرهای به دوره ی تیموریان مرتبط شد و در دوران قاجاریه به علت ارتباطات فرهنگی گسترده ایران با اروپا نشانههایی از از الگوی باغسازی اروپایی در باغهای ایران نفوذ کرد و در دوران پهلوی به علت سهولت تردد بین ایران و دیگر کشورهای اروپایی احداث باغها و پارکهای اروپایی و یا آمیختهای از آن ها رواج یافت. ابتداییترین و سادهترین اصل هندسی باغ ایجاد محوری در میانهٔ باغ و به موازات طول آن میباشد. به طور معمول در دو طرف این محور درختان سایه انداز کاشته شده است. هندسه باغ از تقسیمات راست گوشه تشکیل شده است. مهمترین این تقسیمات، انتظام چهار بخشی است. انتظام باغ بر اساس هندسه محوری و تقارن است. شکل باغ ایرانی شامل انتظام آب، انتظام گیاه و انتظام معماری است. این انتظام در قالیهای ایرانی نیز قابل جست و جو میباشد و عناصر این انتظام (آب، گیاه و معماری)در نگارگری ایرانی موجوداندوتصویری ایدهآل از باغ ایرانی را ارائه میدهند.( دانشنامه ویکی پدیا).
فرنوش تهرانی، مرتبط با چهره ی باغ ایرانی چنین می نویسد ؛ تا چند دهه پیش، باغ در ادامه ی معماری یا به عنوان گونهای از آن تفسیر میشد. اما امروزه به عنوان اثری قایم به ذات که نقشی بهسزا در شکل دادن به محیط طبیعی دارد، طرف توجه قرار گرفته است.
نسرین فقیه، هنرشناس و نویسنده مقاله ی "چهارباغ؛ مثال ازلی باغهای بزرگ تمدن اسلامی" در این باره میگوید؛ "باغها را از زوایای گوناگون میتوان نگریست و تفسیر کرد. از انتخاب چشماندازی که مسلط بر شهر باشد، تا میل به حفاظت خویش در برابر خصومت طبیعت بیرونی. از هندسه ی ثابت طرح باغ گرفته تا طرح فرّار و شکننده معماری کوشکها. از کاشتن منظم درختان تا شکفتگی بوتههای پر از گل در زیر آنها. اینها همه ما را وا میدارند تا هر باغی را، هم به عنوان جایگاه عملکردهای معین و جلوهگاه نمادها و عواطف ببینیم و هم به آن به چشم فضای اندیشه بنگریم."
آرتور پوپ، نویسنده کتاب "معماری ایران" نیز معتقد است؛ "باغ ایرانی نه تنها جای امن و آسایش، که در عین حال جایی است برای تأمل و تحقیق. جایی که روح خسته ی آدمی میتواند تازه شود و آرامش یابد و منظرههای تازهای بر او مکشوف گردد."
از همین رو آرمان باغ ایرانی در همه ی هنرها نفوذ کرده و میتوان پیوند گستردهای را میان باغ و معماری، باغ و موسیقی، باغ و نگارگری و باغ و شعر ملاحظه کرد. به تعبیر ایرج افشار، پژوهشگر تاریخ، باغ دو کاربرد اصلی دارد: معاشقه( عشق و زندگی) و مشاعره. همان تصویر بهشت که در باغ ایرانی شکل گرفته، در شعر فارسی سروده و در فرش ایرانی بافته شده است. بسیاری از فرشها یا طرحی از چهارباغ ایرانی را نمایش میدهند یا یکی از اجزای آن مثل درخت و گلدان را تصویر میکنند. کاشیها نیز چنیناند و با مفهوم باغ در هم آمیختهاند. نقش و نگار کاشیها، گاه برداشتی از باغهای زمینی است و گاه با رنگها و نقشهای انتزاعی (همچون ختایی و اسلیمی) به نمادی از بهشت تبدیل میشود.
بدین سان، از زمانهای کهن،باغ حضوری پررنگ درزندگی ایرانیان داشته است. شهرهای ایران - حتی شهرهای کویری - هرکدام باغهای مفصلی داشتند و در جاهایی مانند اصفهان، شیراز و تا حدودی تهران عهد قاجار، از پیوند باغ های کوچک "باغ-شهر" به وجود آمده بود. بیشک نمیتوان تأثیر این باغها و باغ-شهرها را در آرامش روحی و پالودگی ذهنی عنصر ایرانی نادیده گرفت. امروزه از باغهای ایرانی که وصفشان در انبوهی از کتابهای تاریخی و سفرنامه ی سیاحان خارجی آمده، چیز زیادی برجای نمانده است. گرچه پارهای باغهای معروف، کمابیش از گزند زمانه برکنار ماندهاند، اما تعداد به مراتب بیشتری از میان رفتهاند.
مفهوم« باغشهر »، در توسعهی لگام گسیخته شهرها رنگ باخته و آخرین جلوههایش - که شمیران تا همین دو سه دهه پیش از آن جمله بود - به خاطرهها پیوسته است. اما حادثه بدتر زمانی رخ داد که مفهوم باغ ایرانی از برنامهریزیهای شهری حذف شد و الگوهای غربی - آن هم به شکل ناقص - جایگزین گشت. با وجود این، میتوان رگههایی از توجه به مفهوم باغ ایرانی را در آثار برخی از معماران، هنرمندان و شاعران معاصر سراغ گرفت. در حوزه ی معماری و طراحی فضا، باید از "هوشنگ سیحون" نام برد که در اغلب آثار یادمانیاش - خصوصاً مجموعۀ باغ آرامگاه فردوسی - از چهارباغ ایرانی الهام میگیرد. در کارهای نقاشان مدرن، آثار سهراب سپهری، پیشتاز و درخور تأمل است و بسیاری از شاعران، از جمله مهدی اخوان ثالث نیز این توجه را در اشعار خود باز میتابانند. اینها شاید کورسوهایی باشند برای باززندهسازی باغ ایرانی و پیوند دوباره ی آن با زندگی ایرانیان.